کاش پشت در چوبی خانه قدیمیمان ، مادر بزرگم بود

و انتظار می کشید من از مدرسه برگردم

بغلم کند.. دستش را درجیبش کند

و یه مشت نخود و کشمش در دستم بگذارد....!!!!

مادر بزرگ نیست ... رفته...
سال هاست کسی منتظرم نیست...
10 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/12/16 - 19:52
پیوست عکس:
asasd.jpg
asasd.jpg · 500x375px, 136KB
دیدگاه
bamdad

:(

1392/12/16 - 19:52
hastiii

{-31-}دلم براش خیلی خیلی تنگ شده{-31-}

1392/12/16 - 19:56
nima0bx

متن زیبایی بود..
بانو..
لایک...
مادربزرگهاهمه نعمتند...
خدایش بیامرزد...
........
مادربزرگ من هم فوت کرده...
نوستالژی...
عشق...
احساس..
یادش بخیر...

1392/12/16 - 20:08
hastiii

مرسی واقعا هیچکس مثل مادربزرگها نمیشن

1392/12/16 - 20:13